احساس میکنم که تو ویران رفتنی
پیغام میرسد که در اندیشه منی
من بعد تو، به گوشه خاموشگاه خود-
در حیرتم از این همه احساس آهنی!
یک روز منتظر؛ به صدایی و خندهای
یک روز منزجر؛ و پر از فکر دشمنی
گفتم برو؛ ز رفتنت آزاد میشوم
ای تو! که سر به حبسی خانه نمیزنی!
این قلب من نبوده و این قلب من مباد!
آیا تو قلب روشن و انسانی منی؟!
چه میشود؟/ غزلی عاشقانه از عیسی محمدی
آوخ ز قلب کاغذین و چشمهای تیز/ غزلی از عیسی محمدی
پیمانه در پیمانه در پیمانه جا میماند.../ غزلی از عیسی محمدی
تو ,قلب ,یک ,روز ,میکنم ,رفتنی ,قلب من ,احساس میکنم ,یک روز ,این قلب ,ویران رفتنی
درباره این سایت