شوریدگان یار را فریاد کافی نیست
دریادلان را موجها و باد کافی نیست
یک قتل بیپایان و بیپایان و بیپایان-
غارتگران عشق را بیداد کافی نیست
وقت از نگاه ما فراموش است، و دیگر هم
ما را دی و شهریور و مرداد کافی نیست
در سرزمین عشق با تدبیر باید رفت
دیگر مرام هر چه باداباد» کافی نیست
آنان که پیران مسیر عاشقی هستید!
دیگر مسیر عشق را استاد کافی نیست
با قلب شیر و خصلت فرهاد باید رفت
اینکه چه بوده بیژن و فرهاد کافی نیست
از حلقه آسایش خود دور باید شد
ماندن در این دلتای بیآباد کافی نیست
این است راز عاشقان مکتب خورشید:
حتی اگر دست و سری افتاد، کافی نیست
چه میشود؟/ غزلی عاشقانه از عیسی محمدی
آوخ ز قلب کاغذین و چشمهای تیز/ غزلی از عیسی محمدی
پیمانه در پیمانه در پیمانه جا میماند.../ غزلی از عیسی محمدی
بیپایان ,فرهاد ,عشق ,قلب ,خصلت ,رفت ,کافی نیست ,فرهاد باید ,و خصلت ,خصلت فرهاد ,باید رفت
درباره این سایت