تو خسته، لب فروبسته، شکسته
به سمت کشوری سرسبز میری
تو پشت مرزهایی که غریبهان-
میمونی یا که میری یا میمیری!
کسی چشمانتظار اومدن نیست-
نه لبخندی، نه رویایی، نه جایی
نه راه پیش، نه راه پس- خدایا!
یه کاری کن، یه کاری کن، کجایی؟!
گوشواره ترانه:
تویی و غربت این کمپها و
صدای بیصدای نسل ما و
تویی و کولهباری از چرا» و
تویی و خاطرات تلخ ما و .
***
بند دوم ترانه:
نه تقدیری، نه تفسیری، نه جرمی
قرار ما نبود اینجوری باشه
چه میفهمی تو حال مردی رو که-
غرورش تو غروب کمپ له شه!
چه میفهمی تو حال نسلی رو که-
به پای یه غرور محض سوختن؟
نه دیروزی، نه امروزی، نه فردا
تو مرز سرد یک تعلیق. مردن-
***
گوشواره ترانه:
تویی و غربت این کمپها و
صدای بیصدای نسل ما و
تویی و کولهباری از چرا» و
تویی و خاطرات تلخ ما و .
چه میشود؟/ غزلی عاشقانه از عیسی محمدی
آوخ ز قلب کاغذین و چشمهای تیز/ غزلی از عیسی محمدی
پیمانه در پیمانه در پیمانه جا میماند.../ غزلی از عیسی محمدی
تویی ,تو ,ترانه ,کمپها ,یه ,غربت ,تویی و ,غربت این ,کمپها و ,این کمپها ,و غربت
درباره این سایت